محل تبلیغات شما
هشام بن عبد الملك، خلیفه ی اموی، در ایام خلافت خود به قصد حج وارد مكه شد. دستور داد یكی از كسانی كه زمان رسول خدا را درك كرده و به شرف مصاحبت آن حضرت نائل شده است حاضر كنند تا از او راجع به آن عصر و آن روزگاران سؤالاتی بكند. به او گفتند از اصحاب رسول خدا كسی باقی نمانده است و همه درگذشته اند. هشام گفت: پس یكی از تابعین [1]را حاضر كنید تا از محضرش استفاده كنیم». طاووس یمانی را حاضر كردند.

طاووس وقتی كه وارد شد، كفش خود را جلو روی هشام، روی فرش، از پای خود درآورد. وقتی هم كه سلام كرد برخلاف معمول كه هركس سلام می كرد می گفت: السلام علیك یا امیرالمؤمنین، طاووس به السلام علیك قناعت كرد و جمله ی یا امیرالمؤمنین» را به زبان نیاورد. بعلاوه فورا در مقابل هشام نشست و منتظر اجازه ی نشستن نشد و حال آنكه معمولا در حضور خلیفه می ایستادند تا اینكه خود مقام خلافت اجازه ی نشستن بدهد. از همه بالاتر اینكه طاووس به عنوان احوالپرسی گفت:

روایت امام صادق(علیه السلام) درباره نگهداری کبوتر

سخنی از آیت الله بهجت(قدس سره)

درخواست ازدواج جن از انسان

طاووس ,ی ,كه ,هشام ,حاضر ,السلام ,السلام علیك ,طاووس یمانی ,ی نشستن ,طاووس به ,را حاضر

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

maihalfllemwat Julie's memory newssquamexim سمپاشی شرکت نگین دشت iranian kai Fan Club عایق k-flex cioplurattran بابُ الحرم" پایگاه متن روضه و اشعارمذهبی"ویژه مداحان Vickie's collection Anna's game